جدول جو
جدول جو

معنی گل باقلی - جستجوی لغت در جدول جو

گل باقلی
(گُ لِ قِ)
گلی است با خالهای سپید و بنفش و درشت که از باقلی حاصل آید و رنگهای مشابه را بدان تشبیه کنند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
دشت ماله. مرغ حق. شب آهنگ. ابوحکب. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(گُبُ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری پاوه و هفت هزارگزی باختری قلعه جوانرود. هوای آن سرد و دارای 102 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و میوه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام طائفه ای است از ایلات کردایران که تقریباً 500 خانوار میشود و در کیله کرو، گتل، مره در، حنجره، ابراهیم آباد، کرسی عمر و رزینه سکونت دارند. در عهد شاه طهماسب به کردستان آمده و اغلب شهرنشین شده اند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 62)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
بازی کردن با گل. عمل گل باز. رجوع به گل باز شود
لغت نامه دهخدا
(گِ)
گل مالیدن. با گل اندودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل بوقی
تصویر گل بوقی
گل کرنا از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل بازی
تصویر گل بازی
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل باقالی
تصویر گل باقالی
((گُ))
دارای خال ها یا لکه های رنگی در یک زمینه مشخص
فرهنگ فارسی معین
گل مالیکردن، گل مالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لانه ی موش
فرهنگ گویش مازندرانی